معنی نوعی کشتی هندی
حل جدول
لاهر
نوعی کشتی
یدک کش
داو
زبزب
نوعی حلوای هندی
حلوای هویج
نوعی غذای هندی
ماتم بریانی
باری کباب، ماتم بریانی، گولاب جامون، مرغ ماکانی، ماسالا
نوعی خورشت هندی
ماسالا
نوعی نخل هندی
ساگو
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
کشتی کشتی. [ک َ / ک ِ ک َ / ک ِ] (ق مرکب) بسیار. سخت بسیار. مقابل بس اندک:
نعمت منعم چراست دریا دریا
محنت مفلس چراست کشتی کشتی.
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 509).
عربی به فارسی
هندی , هندوستانی , وابسته به هندی ها
فرهنگ عمید
نوعی ورزش که بین دو نفر انجام میشود و هر کدام سعی میکند با استفاده از فنون آن ورزش پشت دیگری را به زمین بیاورد،
* کشتی فرنگی: (ورزش) نوعی کشتی که فنون آن از کمر به بالا اجرا میشود،
فارسی به عربی
هندی
معادل ابجد
935